English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
pages U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
regenerator U وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
waxer U کسیکه موم مالی میکند
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
demonstrationist U کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
air controlman U کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
bedder U لله کسیکه بچه را خواب میکند
garreteer U کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
engrosser U کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
end gatherer U کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
progress chaser U کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
colonist U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
knobbler U کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
colonists U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
arsonist U کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
moonlighter U کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
circumnavigation U کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
jawsmith U کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
documentarian U کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
winnower U کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
disseisor U کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
wire dancer U کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
quarterfinalist U کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
inlander U کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
gauger U کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
rigorist U کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
sort generator U برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker U پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
manager U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
microsoft U فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
queue U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers U نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
minor sort key U یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
formatter U سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
planners U برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
planner U برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
lamber U کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
text U برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
texts U برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite U کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
supervisors U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
references U دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference U دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
grievance U شکایت
moan U شکایت
complaint U شکایت
plaint U شکایت
protest U شکایت
protesting U شکایت
i heard him U شکایت
gripe U شکایت
moaning U شکایت
moans U شکایت
groaning U شکایت
groans U شکایت
groaned U شکایت
protests U شکایت
moaned U شکایت
groan U شکایت
plaints U شکایت
protested U شکایت
sues U شکایت کردن
complained U شکایت کردن
suing U شکایت کردن
murmuring U شکایت شایعات
murmured U شکایت شایعات
sued U شکایت کردن
murmur U شکایت شایعات
to lodge a complaint U شکایت کردن
sue U شکایت کردن
complain U شکایت کردن
lodge an a appeal U شکایت کردن
lodge a complaint U شکایت کردن
bitches U شکایت کردن
denunciation U اتهام شکایت
discontent U گله شکایت
bitched U شکایت کردن
complains U شکایت کردن
grumblingly U شکایت کنان
bitch U شکایت کردن
bitching U شکایت کردن
complaining against injustice U شکایت کردن
denunciations U اتهام شکایت
murmurs U شکایت شایعات
gravamen U اصل شکایت
complaining U شکایت کردن
grievance U موضوع شکایت
cross bill U شکایت متقابل
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
squawk about <idiom> U شکایت درموردچیزی داشتن
gravamen U شکایت رسمی شکوائیه
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
repine U شکایت کردن شکوه
suing U به دادگاه شکایت کردن
there is no ground for his complaint U شکایت او بیمورد است
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
petition U شکایت کردن دادخواست
he complained with reason U بیخود شکایت نمیکرد
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
i hear him complain U میشنوم که شکایت می کنند
petitioned U شکایت کردن دادخواست
petitions U شکایت کردن دادخواست
petitioning U شکایت کردن دادخواست
sue U به دادگاه شکایت کردن
sued U به دادگاه شکایت کردن
sues U به دادگاه شکایت کردن
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
look a gift horse in the mouth <idiom> U شکایت از هدیهای که کامل نیست
rumbled U چیز پرسر و صدا شکایت
rumble U چیز پرسر و صدا شکایت
to inform against someone U شکایت پیش کسی بردن
inform against someone U از دست کسی شکایت کردن
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
rumbles U چیز پرسر و صدا شکایت
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to redress any one's grievance U شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
cry over spilt milk <idiom> U شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
to sue somebody for libel [slander] U از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
controllers U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
controller U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
scsi U بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com